کوله پشتی
روزنوشته ها
روزهای کرونایی. روزهای پر استرس. روزهای تنهایی و گرفتاریهای ریزو درشت برای همه ی آدمای دنیا. چه تجربه جدید و عجیبی. هر اتفاقی که برات میفته میدونی همه ی دنیا باهاش درگیرن. حتی از نظر اقتصادی هم همه درگیرن. توی تمام این اتفاقات، یک عده بیشتر تحت تاثیرن و یک عده کمتر. مام یه جورایی درگیرش شدیم. شب که میشد با اینکه دیر خوابم میبرد و بعدم خوابهای عجیب غریب یا کابوس میدیدم، باز هم حس خوبی به خواب داشتم چون تنها ساعاتی بود که به کرونا فکر نمیکردم و از دنیا بی خبر میشدم. الحمدلله که تا حدی گذشت. ان شاالله بطور کلی این ویروس گورشو گم کنه و همه ی مردم راحت بشیم از این گرفتاری. از دو سه روز اول سال نو، توی گروهی که مربوط به حرم هست تصمیم گرفتیم به خدمتمون ادامه بدیم. منتها بصورت مجازی. آخه کار ما با زائر بطور مستقیم در ارتباطه و خوشبختانه شماره اکثر زائران رو داشتیم. گروههای مجازی جدید تشکیل شد(آخه قبلا هم فعالیت مجازی داشتیم) و خیلی از زایران خوشحال شدن که ارتباطشون با حرم قطع نشده. از اون موقع که درگیر این فضا شدم الحمدلله فکر و ذکرم مشغول به همین کار شده و از صبح زود تا اخر شب وقت و بی وقت درگیر همین کارم. این هم یک تجربه جدید و البته عجیب و سخته. شب که میخوام بخوابم، با اینکه از خونه تکون نخوردم و لب از لبم برای صحبت با غیر از آقای همسفر، باز نشده، ذهنم خسته از اینهمه حرف و صحبته. تقریبا با حداقل پنجاه نفر چت میکنم. از کل ایران. یک جا نشستم.ساکت و بی حرکت. در حالیکه به خیلی از نقاط ایران رفتم.پای درد دل خیلیا نشستم. به خاطرات خوششون لبخند زدم. کلی دعا کردم و دعا شدم. خندیدم و گریه کردم. و بعد ظاهرا آروم از پای گوشی بلند میشم و ناهار و شامم رو میپزم. واسه همینه که شب ذهنم خسته ست. حس دوگانه ای داره! در قرنطینه با کلی ادم در ارتباط بودن!!! ولی خدا رو شکر میکنم. این شرایطو فعلا دوست دارم. خدا رو بخاطر همه چی شکر. همدیگه رو دعا کنیم
| Design By : MihanFa |
