کوله پشتی
روزنوشته ها
دیروز بعد از ۶ ماه، رفتم داخل دارالقرآن. خب این مدت بسته بود و فعلا هم البته بسته هست و منم که گواهی پزشکی دارم؛ منتها باید یک آزمون شفاهی میدادیم و مجبور بودیم بریم. من گواهی پزشکیمو برداشتم و با آقای همسفر رفتیم حرم. سالگرد عقد حرممون هم بود. به یاد اون روز یک زیارتنامه خوندیم و من رفتم آزمونمو دادم. به مسئولمون هم گزارش بیماریهای جدیدمو دادم! فکرشو نمیکردم خوب برخورد کنه ولی خدا رو شکر خیلی با محبت برخورد کرد و گفت نگران نباش چیزی نیست. ولی خب چیزی هست! اکوی جدید قلبم میگه چیزی هست! و من بیشتر از قبل در گروههای پرخطر فرو رفتم! باشد که رستگار شوم. امروز خبر رسید روضه منوره هم باز شده. اتفاقا چند روزی بود همون مسئولمون توی گروه میگفتن قراره کل حرم باز بشه پس دیگه بی نظمی در رفت و آمد نداشته باشین و باید همه بیایین و...خلاصه که نمیدونم با این اوضاع کرونا خوشحال باشم یا ناراحت. البته که اون آدمایی که رعایت نمیکنن، هیچ جا رعایت نمیکنن چه حرم چه عروسی چه بازار ووو و حرم تقریبا تا جایی که تونسته خیلی رعایت میکنه در همه موارد. ولی خب مشکل حرم اینه که یک مقدار فاصله ی افراد از همدیگه کمه و توی رواقها تهویه صد در صدی وجود نداره. الان که اینو نوشتم یاد یه خاطره قدیمی افتادم! دبیرستانی بودم زمستون بود رفته بودیم کنار ضریح. یه لحظه حس کردم دارم خفه میشم از ازدحام جمعیت و نفسهاشون و گرمای دستگاههای گرم کننده. همون لحظه که داشتم بیحال میشدم صدای بلندی اومد و انگار دستگاهی روشن شد، هوا تازه شد و خیال میکردم اکسیژن ریختن رو سرمون! در هر حال نوع تهویه حرم رو نمیدونم ولی کاش از اون دستگاههای ساخت مبتکرامون که توی اخبار میگفت هوا رو عاری از کرونا میکنه و تصفیه میکنه، میخریدن میذاشتن توی رواقها.کشته مرده پیشنهادات کارشناسانه خودم شدم اصلا 😅
Design By : MihanFa |