کوله پشتی
روزنوشته ها
حداقل سه روزی هست کنار خیابونهای مختلف، ایستگاههای صلواتی زدن و همه جا رو آذین بستند و ریسه های چراغ و پرچمهای کوچک و رنگی و پرده های بزرگ، کل شهر رو پوشونده و حال و هوای خوب عید همه جا حس میشه. یکی از این ایستگاهها در خیابون نزدیک خونه ی ماست. که اتفاقا با یک بیمارستان و زایشگاه چندین متر بیشتر، فاصله نداره. از عصر شروع میکنن به پخش مداحی. البته خوبیش این ه که از اون مداحیهای پرسرو صدا و پرشور نیست. از این همخوانیهای آرامش بخشه. ولی خب صداش بلنده. صداش مدام توی خونه ما شنیده میشه البته من که دوست دارم اینو.چون خیلی آرامش بخشه. ولی به نظرم خیلی کار بدی میکنند که نزدیک بیمارستان انقدر صدا راه انداختن. امشبم که شب عیده تا الان که از دوازده شب رد شده، هنوز صدا رو قطع نکردن. از همه بدتر، امشب سر شب بود که شروع کردن به نورافشانی. مثل خیلی از خیابونهای دیگه اینجا هم نورافشانی راه انداختن! این دیگه مصیبت بود! انگار جنگ شده بود. مطمئنم اگر حتی یک نفر از افراد بستری در بیمارستان، ناراحت بشه( که مطمئنا خیلیا اذیت شدن) امام زمان هم ناراحت میشن و خدا داند این آقایون چطوری قراره جواب این حق الناس رو بدهند. ایام عزاداری هم متاسفانه بعضی از هیئتها باعث آزار و اذیت بقیه میشن. به قولی باید از عبادتهامونم توبه کنیم!! خدا کمکمون کنه اگر میخواهیم کاری مرتبط با مذهب انجام بدیم، باعث رنجش دیگران و تغییر دیدگاه اونها نسبت به مذهب و مذهبیها نشیم. پ.ن: ساعت ۱۵ دقیقه بامداد آقایون رضایت دادن اون صدا رو قطع کنند! پ.ن۲: برای هم دعا کنیم. پ.ن۳: اینو باید اولش مینوشتم؛ عیدتونمبارک
| Design By : MihanFa |
