کوله پشتی
  روزنوشته ها
 
  
 بعد از ازدواج، متوجه شدم که همسر گرامی از خودم بدتره! با اینکه من بعد از اتوی لباسهاش، اونها رو سریع داخل کمد نمیذارم و صبر میکنم سرد بشن و بعد بذارم سرجاشون (که بین بقیه ی لباسها اتوش به هم نخوره) باز هم گاهی بخاطر انبوه! پیراهنها و شلوارها، روی پیراهنش کمی حالت میگیره که به نظرم توی تن باز میشه. آقای همسفر به همونها هم حساسه که البته با اعتراضات جیغ جیغی بنده مواجه میشه و از نظر خودش برمیگرده و لباسو میپوشه. روزهای جمعه یکی از سخت ترین کارهای من، اتوی لباس فرم حرم هست! چون باز هم همون وسواس قدیمی میاد سراغم. فکر میکنم یک خادم باید خیلی تمیز و اتوکشیده باشه. فقط مانتوم رو به چوب لباسی اویزون میکنم. مقنعه و چادرم رو طوری پهن میکنم که ردِ تا روی پارچه نمونه! این دو سه هفته هم بخاطر اینکه خط اتوی آستینم خراب نشه، ژاکتم رو ( که آستیناش تنگه ) نپوشیدم و سرما رو تحمل کردم! امیدوارم خدا منو شفا بده!
)
|  Design By : MihanFa  | 
