کوله پشتی

روزنوشته ها

از روز میلاد حضرت رضا چیزی نفهمیدم! خونه موندم چون خواهرم مجبور شد بچه ش رو بذاره خونه مادرم و من باید مراقبش میبودم چون میگفتم مامان گناه داره؛ حالش چندان خوب نیست و تحمل سر و صدای بچه نداره. واسه همین با اینکه میخواستم برم حرم ولی نرفتم که مراقب شیطونیای خواهرزاده باشم. ظهر بعد از ناهار خوابم برد انگار تیر خلاصی بهم زده باشن! بیدار که شدم دیدم مامان داره با خواهرزاده م صحبت میکنه و همزمان براش غذای مورد علاقشو میپزه. کلی خجالت کشیدم که مثلا قرار بود من این کارو بکنم!

روز قبل و روز بعد از ولادت خدا رو شکر رفتم حرم. شیفت فوق العاده. خیلی جالبه. روزهای دیگه نظم روز ما رو نداره انگار. بچه های انتظامات خیلی راحت تر بودن و آزادی بیشتری داشتن. بچه های ما همه کارشون روی نظمه و من همینو بیشتر میپسندم هرچند براشون یه مقدار سخت تره.

واحد خودمون هم بچه ها خیلی ریلکس تر بودن. ما روز شنبه اکثر اوقات فرصت آب خوردن هم نداریم. ولی بچه های این دو شیفت برای خودشون تایم زیارت و صبحونه و استراحت داشتن! با این حال من توی شیفت اونها باز هم فرصتی برای زیارت پیدا نمیکردم و دائما در حال کار بودم. آخرشم نفهمیدم ایراد کارم کجاست؟!

یه خانم خیر از تهران ۱۵۰۰۰ شکلات آورده بود و همراه نبات تبرکیهای ما بسته بندی کردن و به زائران دادیم. چقدر خوب بود اینبار انقدر تبرکی زیاد بود که لازم نبود به زائران با شرمندگی از کم بودن تبرکی حرفی بزنیم  و دست خالی برگردونیمشون.خدا از همه قبول کنه. مخصوصا انتظامات که برای بسته بندی اینها توی گرمای وحشتناک دارالقرآن کلی زحمت کشیدن.

شب قبل از ولادت تا نیمه های شب ، چهارشنبه سوری برامون تداعی شد! مثلا جاهای مختلف شهر، نورافشانی بود. ولی ملت همیشه درصحنه هم هرچی از چارشمبه سوزی مونده بود به در و دیوار کوبیدن.

روز ولادت خواهرزادم میگفت مترو رایگان بوده و ساعت ۸، ایستگاه نزدیک به حرم، ایستادن و صلوات خاصه دادن توی ایستگاه.

کل حرم رو گل آرایی کرده بودن و چراغونی. نمیدونم این هم خیر و بانی داره یا از کیسه آستا.نقدس خرج میشه. انقدر تعداد گلها زیاد بود انقدر زیااااد بود انقدر زیااااد بود! که من با وجودیکه روحم از دیدنشون تازه میشد ولی خیلی خیلی ناراحت شدم از اینهمه خرج. نمیدونم امام رضا راضی هستن به همچین خرجهایی؟ اون هم گلهایی که فقط سه روز مهمان حرم بودن. خدایی خیلی زیبا بود ولی ازین خرجهای زیادی کم نداره حرم. مث لوسترهایی که گاهی اصلا لزومی به روشن بودنشون نیست. خدایا توبه! من نمیدونم واقعا لازمه این کارها یا نه. از عقل ناقص خودم حرفی زدم و باز پشیمون شدم. الله اعلم.

 

نوشته شده در سه شنبه نهم مرداد ۱۳۹۷ساعت 0:4 توسط مسافر|


آخرين مطالب
»
»
»
»
»
»
»
»
»
»

Design By : MihanFa