کوله پشتی

روزنوشته ها

سلام.عید همگی مبارک باشه .الهی طاعات و عبادات همگی هم مورد قبول خداوند قرار بگیره.

امشب گفتم بالاخره میخوابم و نمیخواد تا سحر بیدار باشم یا استرس خواب موندن واسه سحری داشته باشم.

ولی این یک ماه انگار عادت کردم به خوابهای نصفه و نیمه. ساعت سه و خورده ای شده و من همچنان بیدارم.آقای همسفر دو ساعت پیش بهم پیام داد و پرسید بیدارم؟ منم ذوق کردم گفتم آره. زنگ زد و بعد از کلی صحبت، از من قول گرفت که بخوابم. ولی خوابم نمیبره.

الان هم از بیرون صدای ضعیف مناجات میاد. نمیدونم از حرم‌ه یا جای دیگه؟! آخه خونه ی مامانم صدای مسجد هم به زحمت میاد و فقط سحرها که شهر تقریبا ساکته، از حرم گاهی صدای مناجات و نقاره و اذان میاد. 

نمیدونم الان مناجاتو واسه چی پخش میکنن؟ بخاطر شب عیده؟ یا همیشه همینطوره یا چی؟! توی کانال اعلام کرده بودن فردا برای مقلدین آقای سیستاتی عید نیست. کلی نوشتم ولی چون دیدم علمشو ندارم، پاک کردم. سکوت بهتره!

*پ.ن: اصلا نمی‌خواستم به آقای همسفر بدقولی کنم! حتی برخلاف همیشه که وقتی خوابم نمیبرد و چشمامو نمیبستم، اتفاقا چشمامو محکم بستم؛ منتها پشه ی بدجنسی انگار از قحطی اومده بود و تا تونست خون منو مکید و بعدم چون همان گونه که به بیخوابی عادت کردم، به سحری خوردن هم عادت کردم! رفتم پای یخچال  و غرغر شکمم رو با یه لیوان شیر و دو تا خرما خاموش نمودم! اذون گفتن و نماز صبحمو هم خوندم! ببینم بالاخره میشه خوابید یا همچنان پشه ی قحطی زده میخواد خون منو این بار با طعم شیرخرما بمکه!

نوشته شده در جمعه بیست و پنجم خرداد ۱۳۹۷ساعت 3:13 توسط مسافر|


آخرين مطالب
»
»
»
»
»
»
»
»
»
»

Design By : MihanFa