کوله پشتی

روزنوشته ها

این چند روزه، دو سه تا پست نوشتم و تاییدشون نکردم.یعنی هر دفعه یک موضوعی رو نوشتم و بدون تایید اومدم بیرون از صفحه. و باز دفعه ی بعد که میومدم، پست رو پاک میکردم و پست بعدیو مینوشتم و همینطور تااا الان!

خودم هم نمیدونم چرا؟!

ماه رمضون امسال، خیلی زود گذشت. چقدر بعضی از آدمها خوشبختن که میتونن در این سی روز ، حسابی سود کنن توی معامله شون با خدا. من که ورشکست باقی موندم. سه روز از ماه رمضون مونده واسه زرنگا.

چقدر هوا گرم شده. خوبه زیاد بیرون نمیرم. ولی همون یه روز در هفته که مجبورم ساعت دو یا دو و نیم ظهر از حرم برگردم خونه، تا مرز پختن شاید هم سوختن پیش میرم! صحن جامع سر ظهر و زیر آفتاب (و همینطور توی سرمای استخون سوز زمستونای مشهد)  بزرگتر از اون چیزی که هست به نظر میاد. اصلا هر چی تند تر راه بری باز انگار باب الجواد میره دورتر و دوتر. جالبه که همون موقع زائرانی هستن که از روبرو میان و  تازه دارن میان حرم. حتما خیری در این ساعت دیدن که با شوق میان. شاید مثلا دستشون راحت تر به ضریح میرسه. نمیدونم.

به ما ژتون افطاری حرم ندادن. طبق معمول! بازم خدا رو شکر که همچین پارتی بازیی نمیکنن. ولی خب مام دل داریم دیگه! آخه خیلی حال و هوای خوبی داره.من فقط یکبار و اون هم به لطف یکی از دوستانم رفتم. چه نظمی.چه حسی. چه کیفی داره.خدا روزی همه بکنه. 

چه بد که دیگه راحت نمینویسم.الان شاید یه ربع میشه که چندتا موضوع از روزمرّگیهام نوشتم و هی حذف کردم. پست نصف شب(بلکم سحر) بهتر ازین نمیشه!

پ.ن:  عنوان پست رو باید میذاشتم درهم برهم:/

 

نوشته شده در سه شنبه بیست و دوم خرداد ۱۳۹۷ساعت 2:12 توسط مسافر|


آخرين مطالب
»
»
»
»
»
»
»
»
»
»

Design By : MihanFa