کوله پشتی
روزنوشته ها
مثلا دورتا دور تمام صحنها یه عالم ازین صندلی تاشوها گذاشتن برای هرکس مشکل نشستن روی زمینو داره. دیگه اینکه یه موردی که من همیشه ازش شاکی بودم و الان راه حل خوبی براش پیدا کردن، آب خوربها در ماه رمضان بود. که کلا آبش قطع میشد و لیوانها ش رو هم برمیداشتن. بیچاره زائرها و مخصوصا بچه ها که مجبور بودن توی گرمای تابستون از آب شیرهای آب کنار حوض بخورند. امسال ولی دوقسمت از دورتا دور آبخوری رو داربست زدن. روی داربستها پارچه ی سبز کشیدن.یه قسمت مردونه و یه قسمت زنونه. هرکس آب خواست میره اون پشت راحت آب میخوره و روزه دارها هم نمیبینن. حالا من زیاد برام مهم نبود و کسی جلوم آب یا غذا میخورد مشکلی نداشتم. اما دیروز فرق میکرد.شب که تا سحر بیدار بودم.صبح بخاطر شیفتم مجبور بودم بیدار شم و فرصت جبران بیخوابی نبود. سحری که خورده بودم کمی شور بود. روز شلوغی رو پشت سر گذاشته بودیم و شاید حداقل به 50 زائر پاسخگو بودم و واقعا لب و دهنم خشک خشک بود. بعد هم کلی عدد و رقم رو جمع بسته بودم که هر کدومشون چند ده میلیونی بود.حالا با ماشین حساب ولی خب دیگه واسه همین، کار که حدودا ساعت دو تموم شد، برگشتنی، راه رفتن زیر آفتاب داغ و پا گذاشتن روی فرشهای داغ و آفتاب خورده بیشتر اذیتم میکرد تا اینکه رسیدم به صحن جامع. جون نداشتم انگار! آروم آروم راه میرفتم و صورتمو زیر کلاه آفتابی پنهان کرده بودم. ولی نزدیک حوض آب که شدم برای اولین بار میخواستم از عطش و این رعایت نکردنهای زائرا جیغ بزنم و مث بچه ها پا بکوبم زمین که منم آب میخوام!! همه مث کبوترایی که به آب رسیدن و سرشونو توی آب میشورن، شیرهای آبو باز کرده بودن و دست و صورت میشستن و آب میخوردن و خیلی هم شنگول بودن خدارو شکر. بعدم که از صحن اومدم بیرون و دیدم کلی زائر نشستن اطراف فروشگاه رضوی و دارن ناهار های ساده شونو که اشترودل یا ساندویچ بود میخورن. خب تشنگی بیش از حد باعث میشد دیگه اشتهایی به هیچی نداشته باشم. زائرای طفلی هم حق دارن به هر حال. ولی فکر کن یکی همونقدر که من تشنه بودم گرسنه باشه... خلاصه یه چیزی هست که میگن روزه خواری در ملا عام ممنوع! الان مثلا به چه دلیل و حکمت خوب و مهمی اشاره کردم! راستی دارن ورود و خروج ما افتخاریها رو هم کارتی میکنن. این هم یه داستانیه واسه خودش! بعدا بابد اینو هم تعریف کنم. 
| Design By : MihanFa |
