کوله پشتی

روزنوشته ها

امروز خانم همکار یه خاطره تعریف کرد که کلی خندیدم. حتا وقتی داشتم توی صحن، زیر آفتاب ساعت یک و نیم ظهر، تک وتنها به سمت در خروجی و خونه میومدم هم ،با یادآوریش، از ته دل خنده م گرفت. حالا نه اینکه خاطره ی خیلی خنده داری باشه. اتفاقا مایه ی تاسف بود و کلی حرص خوردم. منتها خانم همکار خیلی با مزه تعریف میکرد و با اون چشای درشتش از بالای عینک به صورتم خیره میشد و با دیدن ریسه رفتن من دوباره به حرکاتش ادامه میداد !

اصل ماجرا اما برمیگرده به یک عرف عجیب و غریب که لااقل تا اونجایی که من فهمیدم بیشتر برای نسل مامانهای ما بوده.

الان، نه میدونم که هنوزم این مساله وجود داره ؟ و نه میدونم که فقط در مشهده یا در همه ی شهرها همچین عقیده ای در عرف وجود داره؟

خانم همکار بعد از نماز چادرش رو چپه پوشیده بود و با تذکر یکی از خانمها چنان سریع چادرشو دراورد و درست کرد که انگار برق گرفتتش! بعد هم خاطره ش رو تعریف کرد.

پیشاپیش عذر میخوام!!!

مثل اینکه توی مشهد هر زنی میخواسته به صیغه ی مردی دربیاد چادرشو چپه میپوشیده و میومده حرم. خانم همکار از گیر دادن یه مرد به ایشون، وقتی که اشتباهی چادرشو چپه پوشیده بوده تعریف میکرد. با اجرای بسیار عالی در تقلید کارهای اون مرد و چشمکاش و تعقیب و گریزاش. خدا به دور

ولی خب من تا جایی که یادمه به اونهایی که چادر چپه میپوشن شنیدم که میگن ان شاالله قراره کربلا بری.

اما مادرم قدیما میگفت معنی خوبی نداره.حواستون باشه چپه نپوشین چادرتونو!

نمیدونم هنوز هم در عرف، چپه پوشیدن چادر، همین معنی رو میده و آیا این عقیده فقط مختص این شهره؟

هر چی هست بسیار زشت و مسخره ست. آخه احتمال چپه پوشیدن چادر های قدیمی بخاطر فرم خاصشون و رنگ سیاهش بسیار محتمل بوده. موندم این مردهایی که چششون دنبال کیس مناسب بوده چطور تشخیص میدادن چادر خانمی چپه است؟! چشاشون در مواقع خاص خوب تیزبین میشده:/

 

 

نوشته شده در یکشنبه نهم خرداد ۱۳۹۵ساعت 1:10 توسط مسافر|


آخرين مطالب
»
»
»
»
»
»
»
»
»
»

Design By : MihanFa