کوله پشتی
روزنوشته ها
اینجا خونه ی مامان ولی اکثرا روشنه و صداش توی گوشم. امروز یک فیلم دلگیر گذاشت که قبلا کامل دیده بودم. و با این که به برکت این گوشی و فرو رفتن در اون، الان فقط صداشو شنیدم؛ ولی به همون اندازه دلم گرفت... دختره عاشق پسری شده بود که در واقع توی باند قاچاق دخترها به خارج از کشور فعالیت میکرد! آخر ش هم دختره فرار کرد و از بلندی افتاد مرد و سوزوندنش😢 پ.ن: بسوزه پدر عاشقی....هعی!
از خوبیهای خونه خودمون این ه که میشه گفت تقریبا تلویزیون تعطیله!
نوشته شده در سه شنبه بیست و چهارم آذر ۱۳۹۴ساعت
16:5 توسط مسافر|
| Design By : MihanFa |
