کوله پشتی

روزنوشته ها

فعلا این هفته کلاسامو نرفتم و همش درگیر آزمایش و دکتر و سونوگرافی و... بودم.

سونوگرافی از امعا و احشا کلن! باید ناشتا هم می بودم و قبلش فقط نون و مربا میخوردم. سونوگراف طرف قرارداد شرکت، مرد بود و نمیدونستم. واسه همین، دو روز ناشتا بودم و نشد سونو برم. تا اینکه بالاخره امروز نوبت گرفتیم پیش یه خانم دکتر که مطبش وحشتناک شلوغه. یه چیزایی هست و نیست که اصن دوست ندارم بهش اشاره کنم!

حالا اینا حرف اصلیم نبود!

توی تاکسی با شکم خالی اما پر از آب (واقعا چه شکنجه ایه که برای سونو باید تا خرخره آب بخوری و بعد از سونو بدویی بری روم به دیفال گلاب به روتون؟!) داشتم به ویترین مغازه ها نگاه میکردم که یه چیز مسخره دیدم. تن یه مانکن ، پارچه ای رو ،مث لباس، پیچونده بودن و لباسشم مثلا از این دکلته ها بود.در واقع هیچ پوششی نداشت.  بعد سر مانکن بدبخت، مقنعه هم کرده بودن!!!!

یاد یه ویترین مسخره ی دیگه افتادم که چند وقت پیش دیده بودم.  پشت ویترین یه مغازه ی لباس ز  ی ر زنانه فروشی، نوشته بود: تخفیف ویژه لباس زی ر زنانه به مناسبت ایام اربعین

نوشته شده در سه شنبه هشتم بهمن ۱۳۹۲ساعت 22:57 توسط مسافر|


آخرين مطالب
»
»
»
»
»
»
»
»
»
»

Design By : MihanFa