کوله پشتی
روزنوشته ها
* این م بشقاب آقای همسفر که بعد از چند دقیقه فقط چند قطعه سیب زمینی ازش باقی موند و گوشتها....والبته بشقابش هم اون شب هیچکدوممون گوشت نخوردیم! منم گوشتا رو گذاشتم توی فریزر و بعدا خورش کرفس پختم و این گوشتا رو هم ریختم توش. به همین سادگی!
الان که خوندم متوجه شدم چقدر ناواضحه!! قرار بود بعد از چند روز همسرم تازه برگرده خونه. منم میخواستم واسه اولین ناهار مون، خورش کرفسی که دوست داره بپزم. گوشتا رو گذاشتم بیرون یخچال که یخش باز بشه. آقای همسفر هم هنوز از ماموریتش برنگشته، زنگید که بازم قراره بره شهرستان و نتیجتا کرفس بی کرفس!
:
| Design By : MihanFa |
