کوله پشتی
روزنوشته ها
خیلی وقتا یه پیش زمینه ی ذهنی، باعث میشه زود در مورد شنیده ها و دیده هامون قضاوت کنیم و البته ادعامون هم گوش آسمونو کر میکنه وقتی میگیم "من از زود قضاوت کردن بیزارم"! معمولا قوانینی که توی حرم اجرا میشه خیلی غیر قابل انعطافه و بعضی اتفاقات(!!)، این پیش زمینه رو در ذهن بعضیا ایجاد کرده که شاید با بند پ بشه به راحتی قوانین رو دور زد! یکی از قوانین، شرایط پذیرش "خادم" هست. میزان تحصیلات و وضعیت تأهل و ساکن مشهد بودن، از پایه های اصلی این قانونه. حداقل در قسمتهایی که من شنیدم، مشهدی لیسانس متاهل، میتونه درخواست خودشو برای خادم شدن، اعلام کنه تا بعد از طی کردن کلی مراحل، تازه اسمش بره تو نوبت برای روز مبادا و کمبود نیرو! یه روز یه خانم مهربون با لباسهای فرم خادمین و البته با چهره ای که برام آشنا نبود، اومد تو اتاق ما و از حاج خانم چوب پر گرفت و رفت بیرون داخل صحن. از همکارم موضوعو پرسیدم و گفت یکی از زائرین ه که خادم هم هست. هر وقت بیاد مشهد ، چند ساعتی رو خدمت میکنه و میره. وقتی به یاد سختگیریای شدید پذیرش نیرو افتادم سریع پرسیدم نورچشمی ِ کی بوده؟! و همکارم هم بدون لحظه ای مکث گفت: نور چشمی امام رضا(ع) از این قضاوتم خیلی خجالت کشیدم و به یاد خاطرات بعضی از خانمهای خادم افتادم که چه شیرین بوده ماجرای پذیرششون که ان شاالله یه پست در موردش خواهم نوشت. *پ.ن: امیدوارم پیرو پست ید بیضاء و اینا! یک مورد دیگه به تقاضاهای زائرین عزیز اضافه نشه درمورد خادم شدن + یک تشکر ویژه از همه ی دوستان خوبم که دیروز، روز تولدمو بهم تبریک گفتن و این محبتشون کلی شادم کرد. ممنون و الهی همیشه دلتون شاد و تنتون سلامت باشه.
| Design By : MihanFa |
