کوله پشتی

روزنوشته ها

من هنوز بچه ام!

هنوز دوست دارم توی مغازه ی اسباب بازی فروشی، یواشکی به اسباب بازیها دست بزنم.

هنوز دوست دارم زنگ خونه ها رو بزنم وفرار کنم.

من هنوز بچه ام!

آخه هنوز هم دوست دارم به سیب زمینیهای سرخ شده واسه قیمه ناخنک بزنم.

هنوز دوست دارم وقتی کاپشنمو میپوشم، آستین مانتوم رو نگیرم تا جمع شه و به سختی از این طرف صافش کنم.

هنوز دوست دارم روی تشک تختهای فنری بالا و پایین بپرم.

هنوز دوست دارم یواشکی شکلات بخورم و کاغذهاشو بریزم پشت کمد بدون ترس از جابجایی کمدها و روشدن دستم.

هنوز دلم پر می کشه واسه ی مسابقه ی دو، توی حیاط مدرسه.

هنوز دلم غنج میزنه واسه اینکه شلوار همکلاسی مغرور نیمکت جلوئی رو با کف کفشم خاکی کنم.

 □

من هنوز بچه ام!

هنوز دوست دارم مامان موهامو ببافه و موهام گیر کنه به ترکهای کف دستهاش و کشیده بشه.

هنوز دوست دارم با مامانم از خیابون رد بشم و چادرش رو محکم بگیرم و پشتش قایم شم و فکر کنم دیگه هیچ ماشینی نمی تونه به ما بزنه.

هنوز آرزومه سرمو از شیشه ی ماشین بیرون بگیرم و باد بزنه توی بینی ام و نفس کم بیارم.

هنوز گاهی دلم میخواد روی صندلی عقب ماشین بابام دراز بکشم و پاهامو از پنجره ی عقب آویزون کنم  تا یک ماشین پلیس بیاد ماشین رو نگه داره، به خیال اینکه منو کشتن و دارن میرن جنازه ام رو گم و گور کنن!!!

هنوز دلم می خواد به خونه ی مامان بزرگ برم و آخر مهمونی خودمو به خواب بزنم تا بابا مجبور شه بغلم کنه و بیاردم توی ماشین.

 □

من هنوز بچه ام!

هنوز دوست دارم وقتی کتاب نو می بینم اول بو کنمش و بعد بخونم.

هنوز هم دلم می خواد توی رواقهای حرم، سرم رو تا می تونم بالا بگیرم و دور خودم بچرخم و محو آینه کاریهای سقف بشم.

...

... ...

ولی انگار خیلی از این کارها رو دیگه نمی شه کرد. اما من همه ی این کارها رو دوست دارم و خیلی چیزهای دیگه که اینجا نمی شه گفت. ...

*پ.ن: آقای همسفر، هرچند تمام این شیطنتها رو توی بچگی هام انجام دادم و هنوز دوستشون دارم، اما ناامید نشی. به جبر زمانه بزرگ شدم و دیگه مثلا دختر خوبی شدم.

نوشته شده در یکشنبه سی ام بهمن ۱۳۹۰ساعت 1:54 توسط مسافر|


آخرين مطالب
»
»
»
»
»
»
»
»
»
»

Design By : MihanFa