کوله پشتی

روزنوشته ها

امروز قرار بود اولین جلسه ی نهج البلاغه رو برم. آخه هم مسافرت بودیم و هم بعدش فراموش کرده بودم کلاسمون تاریخ شروعش گذشته! انقدر استرس داشتم که بهم بگن دیگه نباید بیای!

اول رفتم جلو پنجره فولاد. یه زمانی، شنیده بودم برای اینکه به سلامت برید زیارت و برگردید، سلام امام رضا رو به اون معصومی که میخواین برین زیارتش برسونید و در بازگشت، سلام اون معصومین رو به امام رضا.منم همین تو گوشمه و این سفرمون، سلام آقا رو به خواهر عزیزش و سلام خانم رو به حضرت رضا رسوندم.

بعد رفتم اتاق آموزش و برای اولین بار یه سوء استفاده از موقعیتم کردم و به مسئول آموزش گفتم که از همکاراتونم و به خاطر مسافرت غیبت داشتم. مثل اینکه کلاس نهج البلاغه خیلی شلوغ بود و ایشونم لطف کرد و یه نامه واسه استاد نوشت که حضورم سر کلاس بلامانعه.

با اینکه بچه های کلاسمون از نظر سن و تحصیلات، یکدست نیستن اما خدا رو شکر استاد خوبی داریم وکلاس مفیدی بود.

حالا همچین پاقدم خوبی دارم که ۴ جلسه ی بعدی، کلاس تشکیل نمیشه!

دیروز مراسم ختم یکی از فامیلای سببی دور بود! ماشالا اکثرا دماغ عملی بودن! از پیر و جوون. بعد تو گیجی چهره ها و موهای ارایش شده ای که دیده بودم و بی شباهت به عروسی نبود، بودم که حاج خانم از حرم زنگ زد و پرسید میتونم فردا ( امروز) به عنوان مراقب برم حرم که منم سریع قبول کردم.

بعد از کلاس نهج البلاغه، رفتم کتابخونه و بعد از نماز و ناهار، برگشتم واسه آزمون. چه حس بدی بود. اینقدر از مراقب امتحانات بدم میااااااااااااااااد!!

خدا رو شکر گفتن برم دم در و نذارم غیر از خانمهای انتظامات کس دیگه ای وارد بشه. یکم از مرافب بودن بهتر بود! تا آخر امتحان همونجا بودم و دو تا هم دسته گل به آب دادم!

اولیش اینکه یک آقایی خیلی ریلکس اومد دم در و خواست وارد بشه منم با احساس مسئولیت فراوان بهش توضیح دادم که نمیشه و چه و چه. ایشونم فرمودن من فلانی هستم. رئیس اونجا!!! چنان ضایع شدم که خدا داند! همه میشناسنش الا من

بعد یکی دیگه از آقایون مسئول همراه یه آقای دیگه، اومد و این دفعه دیگه هیچی نگفتم. اما یه دختر خانم هم میخواست دنبالش بیاد که مانع شدم و گفت به اون آقا میگین بیاد؟ منم گفتم اون آقایی که تپل تر بود؟ گفت اره بهش بگین دخترش بیرونه!

*بی ربط نوشت : هوا خیلی خوب و واقعا بهاریه. چه بارونی اومد. البته جبران این همه کم آبی مشهد نمیشه. ما همیشه روزهایی که زائر بیشتری میاد مشهد، با کمبود آب مواجهیم....چه جوووووووووووورم

نوشته شده در پنجشنبه پنجم اردیبهشت ۱۳۹۲ساعت 18:53 توسط مسافر|


آخرين مطالب
»
»
»
»
»
»
»
»
»
»

Design By : MihanFa