کوله پشتی

روزنوشته ها

نه اینکه موضوع، نرسیدن دست به گوشت و ادعای بوداربودنش باشه، اما خب دیگه!

از روزی که صاحبخونه ی گرانقدر ما، مبلغ اجاره ی خونه رو نزدیک به دو برابر مبلغ قبلی کرد، هر روز که تو  این خونه هستم، بیشتر به کم و کاستیهاش فکر میکنم که اسباب کشی از اینجا برامون آسونتر بشه.

 اطراف خونه ی ما رو این سازمانها و ادارات پر کرده:

- آتش نشانی

- بنیاد 15 خرداد

- شهرداری

- شورای اسلامی شهر مشهد

- اتحادیه ی تاکسیرانان

- دو عدد تالار

- اداره بهزیستی استان

- بیمارستان ناجا

- دو عدد بانک

- یک دبیرستان پسرانه

و چندین مغازه ی شیرینی و گل فروشی و ساندویچی و ... .

همه ی اینها دورتا دور یک میدون بزرگ و قشنگه که همین میدون هم واسه خودش برو بیایی داره و بهار و تابستون پر میشه از همهمه و سر و صدای بندگان خدا که از کمبود امکانات، به همین فضای سبز و گلکاری  و آبنمای وسط میدون دل خوش کردن. شبها هم که کاروانهای ماشین عروس  دورتادور این میدون میگردن و بوق بوق میکنن و گاهی هم توقف و بزن و برقص! البته اینها به غیر از دو تا جشن عروسی ای هستش که تو تالارهای نزدیک خونه، برگزار میشن.

به تازگی هم اکثر اتوبوسها مسیرشون به این نقطه تغییر پیدا کرده و دم به دقیقه، اتوبوس ازینجا رد میشه و نسبتا مکان پرترافیکی به حساب میاد.

اما با تمام این حرفها، من این خونه و این محله رو دوست داشتم . وقتی به آقای همسفر شکایت میکنم که صابخونه ی ما نیازی به اینهمه بالابردن اجاره نداره، میگه ما هم اگه جای اونا بودیم و همچین جایی خونه داشتیم، کمتر از این قیمت، اجاره نمیدادیم. هرجایی یه قیمتی داره و قیمت اینجا هم این ه. نخواستیم باید بریم یه جایی که بتونیم اجاره شو بدیم

نمیدونم کی اجاره ها رو تعیین میکنه و این همه افزایش رو چه حسابیه؟

نوشته شده در جمعه شانزدهم فروردین ۱۳۹۲ساعت 16:31 توسط مسافر|


آخرين مطالب
»
»
»
»
»
»
»
»
»
»

Design By : MihanFa