کوله پشتی

روزنوشته ها

امروز خیلی نگران بودم که نکنه سر وقت، به حرم نرسم؛ آخه تموم خیابونای اطراف حرم، بنا بر رسم همیشگی شهادتها و اعیاد، بسته است.

واسه نماز صبح، خیلی زودتر ازهمیشه بیدار شدم و بعد از رفتن آقای همسفر،  صبحانه خوردم و راه افتادم.

اصلا تاکسی نمیومد و من یکم حرص خوردم و بعد به آقا گفتم خودت یه جوری درستش کن.

یه ماشین نگه داشت و تا 4 طبقه منو رسوند و  پولم نگرفت و دعاش کردیم و رفت. بعد یک تاکسی گرفتم که اونم تا نصف مسیرو که  برد،  ماشینش خاموش کرد و اون  بنده خدام پول نگرفت! بقیه راه رو،  پیاده رفتم ورأس ساعت 7 و نیم رسیدم به اتاقمون تو دارالقرآن.

با اینکه در قفل بود، از همون موقع زوار اومده بودن برای گرفتن ختم قرآن و صلوات.

اول صبح، داخل دارالقرآن، نوای ترتیل قرآن طنین انداز بود و بعدم سخنرانی و عزاداری. خیلی خیلی جای همه خالی بود.

اینقدر سرمون شلوغ بود که به زحمت واسه نمازظهر، وقت گیر آوردیم.

هزار ماشاالله امروز شاید 70 درصد مراجعینمون از استان اصفهان بودند. حتی تلفنهایی هم که به واحدمون میشد، اکثرش از اصفهان بود.

ظهر حدود ساعت 3 بود که تونستم به مامان بزنگم و بگم منتظرم نباشه و ناهارشو بخوره که دیرتر برمیگردم.

بعدش خانم همکار برامون غذای نذری آورد(!)

تا ساعت 4 و ده دقیقه دفترچه های ختم قرآن رو با کمک دوستان، تکمیل کردیم و آخر کار،  رفتم پشت پنجره فولاد صحن جمهوری...

برگشتنی، صحنهای حرم و خیابونای منتهی به اون خییلی شلوغ بود .

به زحمت خودمو ازبین جمعیت و دسته های زنجیر زنی رسوندم به خیابونی که داخل طرح بود و فقط تاکسیها اجازه ی حرکت داشتن( خیابونای منتهی به حرم که اصلا به تاکسیهام اجازه ی عبور نمیدن و بیچاره مردم از پیر و جوون مجبورن اون مسیر طولانی رو پیاده، طی کنن). تازه خواستم تاکسی بگیرم که دیدم  یه تاکسی از راه رسید و رو شیشه ش ، یک کاغذ چسبونده بود: صلواتی. تا میدونِ ِنزدیک  ِخونه ی مامان، با تاکسیه رفتم و او رو هم دعا کردم و سر اذون مغرب رسیدم خونه ی مامان!

*پ.ن : همون دقایقی که جلو پنجره فولاد بودم، جای همه شما زیارت کردم و یکی یکی اسمتونو بردم و سلامتونو به آقا رسوندم.

*پ.ن 2: همیشه روز شهادت هر امامی آرزو میکنم کاش کنار مرقد مطهرش بودم و تو حرم پاکش . خدا به شما هم قسمت کنه روز شهادت امام رضا (ع) ، مشهد باشین و داخل خود حرم آقا. اما  خیلی سخته ... خیلی سخته به ضریحش نگاه کنی و بدونی امروز چه بر سر امام ت اومده...

 

نوشته شده در شنبه بیست و سوم دی ۱۳۹۱ساعت 23:10 توسط مسافر|


آخرين مطالب
»
»
»
»
»
»
»
»
»
»

Design By : MihanFa