کوله پشتی

روزنوشته ها

خوب...تلافی دیروز با یک زیارت جانانه در اومد.

امروز صبح با دوست دوران دانشگام که خادمه قرار داشتم اما متاسفانه یا خوشبختانه به خاطر یک جشنواره، تو محل خدمت خودش نبود. از اونجایی که آقای همسفرو با خودم همراه کرده بودم و سر ساعت مشخصی قرار گذاشته بودیم و از هم جدا شده بودیم، ایشون متوجه این موضوع نشد و رفته بود کتابخونه ی حرم( بازم کتاب    ) 

منم واسه خودم سلانه سلانه  راه افتادم و دنبال یه جای خوب گشتم که هم خنک باشه و هم کم رفت و آمد .

 جای همگیتون خالی ...خیلی خوب بود. بعد از مدتها، بدون نگرانی و بدون اینکه حواسم به همراهم باشه، راحت زیارت کردم و از خجالت همه دوستان وبلاگی در اومدم و جای همه زیارت کردم. اسم تک تکتونو بردم و از آقا خواستم خودتونو بطلبه ان شاالله.

نوشته شده در شنبه بیست و پنجم شهریور ۱۳۹۱ساعت 15:7 توسط مسافر|


آخرين مطالب
»
»
»
»
»
»
»
»
»
»

Design By : MihanFa