کوله پشتی
روزنوشته ها
فرض کنین قرار بوده یه کاری بکنین که دلتون کمی باز شه. تو این راه کسی هم همراهیتون میکنه که حال چندان مساعدی نداره اما به خاطر شما خم به ابرو نمیاره. تا میاین شروع کنین میبینید که وسایل مورد نیاز برای اون کار توسط فرد دیگه ای استفاده شده. همراهتون نگران میشه به خاطر شما. اما شما هم به خاطر او، ناراحتیتونو پنهان میکنین و سعی میکنید از با او بودن لذت ببرین. آخرش که سختی بیشتری ( به خاطر نبودن وسیله مورد نیاز ) به شما و همراهتون وارد میشه، با دلی که از قبل گرفته تره برمیگردین سر جای اول. خوب.... حالا چه حسی دارین؟ *پ.ن: از همه بدتر اینکه مثل همیشه نتونستم حس درونیمو پنهان کنم و ناراحتیم توی چهره ام کاملا مشخص شد. والبته توی رفتارم... 
| Design By : MihanFa |
