کوله پشتی
روزنوشته ها
صورتش لاغرتر از قبل؛ که صورتی گونه هاش هم دیگه محو شده بود. از پارسال* ندیده بودمش... دوست داشتم بروم کنارش و بغلش کنم و دستمو بکشم لابلای موهای لختش که نصف صورتشو پوشونده بودند. ولی فقط چند جمله با هم حرف زدیم و لبخندهای بی رمقش رو قاب گرفتم در بالاترین قسمت خاطرات دیشبم با او الهی سلامت باشه *حالا این فاصله زمانی هم از اون حرفهاست. از پارسال هنوز 6 روز گذشته!
چشماش خسته بود و بیحال
نوشته شده در جمعه ششم فروردین ۱۳۹۵ساعت
7:24 توسط مسافر|
| Design By : MihanFa |
