کوله پشتی

روزنوشته ها

پروسه ی بارداری و زایمان و بچه داری و... انقدر طولانی، سخت و به نظر من وحشتناکه که  من رو از گذروندن این دوران میترسونه! 

طوریکه با هربار دیدن این دوران در اطرافیانم، در دلم آرزو کردم که این روزها برای من پیش نیاد!

جاری جان نی نی ش رو به دنیا آورده و من حتا با دیدن اتاق زایمان و استشمام بوی چندش آور مواد ضدعفونی کننده، و شنیدن خاطرات وضع حمل جاری جان ، بطور کل از زندگی هم حتا ناامید شدم!!!

جالبه که تا یک نفر بین فامیل زایمان میکنه، دلواپسان فامیل به یادشون میفته که جوونترها رو نصیحت کنن تا اونها هم دست به کار بشن!!

پ.ن: کلی برای حال جاری جان، قبل از زایمانش، اشک ریختم.اشکام بند نمیومد.قبلا هم دوستش داشتم اما نمیدونستم تا این حد برام عزیزه

نوشته شده در یکشنبه هفدهم آبان ۱۳۹۴ساعت 1:9 توسط مسافر|


آخرين مطالب
»
»
»
»
»
»
»
»
»
»

Design By : MihanFa